هانیاهانیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

هانیا عشق قشنگ مامان و بابا

وداع آخر با مامان عزیز

تقدیم به روح پاک و مهربون مامان عزیز مهربونم که با رفتنش غصه دنیا رو مهمون دل کم طاقتم کرد... دیروز اومدم مهمونیت ولی نه جایی که همیشه خونه امیدمون بود... نه اون خونه ای که همیشه با لبخند ازم پذیرایی می کردی و من عاشق گلدون های بزرگ و کوچیکت بودم... نه اون سرایی که همیشه بوی غذاش تا هفت خونه اون ورتر می رفت و من عاشق رشته پلویی بودم که آخرش هم واسم درست نکردی و رفتی.... دیروز مهمون خونه ای بودم که بقیه می گن سرای آخرت... آره اومدم سر خاکت و عجب از سکوتی که اونجا داشت... چقدر سرد و ساکت و بی روح بود... خونه خودت کجا و اون جا کجا... چقدر تفاوت و چقدر فاصله.... همنشین و دوستات مورچه هایی بودن که از زیر خاک بدو بدو بیرون می اومدن و انگار چ...
29 تير 1394

شب قدر

 هانیای بهتر از جونم سلام خیلی وقته فرصت نکردم واست بنویسم و هزار و یک حرف نگفته سر دلم داره سنگینی می کنه ولی من شرمنده روی فرشته کوچک زندگیمم. انقدر درگیرم و انقدر مشغول که وقت نمی کنم به دنیای خودم و خودت سر بزنم... امیدوارم این مادر همیشه نگران رو ببخشی... قشنگ مادر ماه رمضون امسال هم کم کم داره تموم می شه و دیشب آخرین شب از شبهای مبارک قدر بود... شبی که می گن طالع یک سالمون بسته می شه و باید دعا کنیم... موقع دعا کردن لال می شم و چیزی به ذهنم نمی رسه جز طلب سعادت و خوشبختی برای تو... هانیا با دل و روح و روان من چه کار کردی که هر ثانیه دلم برات می تپه... هر لحظه هوای نفس کشیدنت رو دارم و هر روز بیشتر دیوونه وار عاشقت می شم... م...
19 تير 1394
1